در این دوران بی رحمیجدا از بازی و رندی
دلم صد ها سخن داردبه دور از وحشت اندوه و بی مهری
اگر در دل نوائی بودسخن از شام تاری بودن
نگاهی در نگاهی بودهمه از پاکی دل بود
سخن ها صادق و جانها صفائی داشت
امید عاشقان جانانمی دانی. . .هوائی داشت
ولی افسوس و صد افسوس
نگاه مردمان دیگر خدائی نیست
سخن از عشق و همدردی و یاری نیست
زمانه بس عوض گشته
امید مردمان کوهی هوس گشتهنمی دانی. . .
عزیز دلتمام آرزوهایمدر این گرداب شوم قرنعبث گشته