بادی از سمت شمال...


تو نگاهم کردی

و چه سرد است هنوز
بادی از سمت شمال
دل من می شکند

رو به فردای چنان می نگرم
که دریغا روزی
عشق هم باز آید
آب در رود شتابان چون مرگ
تو چنانی و چنین
سایه هم از من گریزان است وای...
بغض آهی کهنه
در دلم می شکند

چشم هایم نتوانند گریست
دل من مرد ولی
صبح پیدا شده است
خواب بینند مرا
در سحرگاهی سرد
بادی از سمت شمال
دل من می شکند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد