موشها ریشه تک درخت صحرا را می جوند
برای گرسنگی موشها چاره ای بیابیم
پنیر فروش آبادی از مرگ گاوها خبر نداشت
او آنقدر صبر کرد تا شیرها ترش شوند
موشها ضیافت امشبشان را چه کنند؟
امشب سالروز مرگ گربه همسایه بود
گربه همسایه را شیرهای ترش پنیرفروش
و یا گوشت فاسد موشها کشت
نجار آبادی تله موش می سازد
او آنقدر خوش باور بود که عمری را سر این کار تلف کند
موشها در ستونهای کلیسا خانه کرده ا ند
مردم آبادی اینجا شبها دعا کرده اند
و روزها نماز خوانده اند
و گاه پشت درهای بسته موشها به جویدن شمع و کتاب مقدس پرداخته اند
امسال باران نمی بارد
مردم آبادی هر چه قدر که بخواهند آسمان برید است
بیچاره گاوها!!
*************************************
یادم نیست ، معذورم
بیچاره ما