خاطره...

یک قلمو می خواهم
کَمَکی رنگ
و مقداری عشق
بالهایم را که زمانی
گم کرده ام
باز خواهم کشید
بر روی دیواری سخت
و بیروح
که هیچگاه
رو به آسمان نکرده است..

روزی خواهد آمد
که نه من می مانم
و نه نقش بالهایم
ولی
خاطره نقش خیس ِ بالها
و پسرکی
که عاشق پرواز بود
در ذهن سخت دیوار
بر جای خواهد ماند.


20-4-91
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد