عاشقانه ای...

ماه من، در گذر عشق مرا یادی هست؟

یادی از وصف دل همچو من زاری هست؟

رفتم از کنج دلت، دل غم یاران  دارد

یاری­ ام کن صنما، جز تو مرا یاری هست؟

قدر عشق تو ندانستم و  دلباز  شدم 

غیر من در دل این شهر، گنهکاری هست؟

حال بین، آمده­ ام، بهر دلت زار  و نزار

نظر انداز، مگر  جز  تو  خریداری  هست ؟

پیر این منبر و آن زاهد دائم صلوات

بگرفتند به من خرده، چه پنداری هست؟

ماه من، غمزه مزن، ناز مکن بهر "هما "

دل اگر از تو  شفا خواست بگو، آری، هست...


عاشقانه ای

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد