خانه ای متروک بغضی کهنه بادی بی پروا شیشه هایی ترک خورده خاطراتی سوزاننده تمام دارایی خانه قدیمی پدریست از پس آن پنجره ها، به جای بغض، لب خندان تو را با وجد مینگریستم