چگونه بگویم
که حسّ من به تو چیست
وقتی که هیچ حرفی
با تو برابر نمی شود ؟!
دامن کدام واژه را بکشم
که مثل آفتابِ غروب
تو هم بچرخیُ آرام
در آغوش من بنشینی ؟!
کدام واژه را
به شانه ام بنشانم
تا تو پر بکشی
به افق های گرم سینه ام ؟!
کدام واژه را می شود پاشید
تا تو چون کبوتران خانگی
به بام دل من بنشینی ؟!
میان این کلمات
دنبال احساس من نگرد
وقتی که واژۀ آفتاب هم
با سایه فرقی نمی کند !