وقتی که دوستت دارم...

وقتی که دوستت دارم

گوئی در یک روز سرد زمستانی

دست های تو را می پوشم 

گوشۀ حوصله ام ساکت می نشینم

به قطره های باران گوش می سپارم

و به شعله های عشق تو می نگرم

و در جیرجیر ِ بی تعجیل ِ واقعیّتی آرام

چون رقص نرگس های زرد

در نفس برکه های سبز 

در صندلی احساس عاشقانه ام

چشمان تو را تاب می خورم

وقتی که دوستت دارم

گرم و شرجی می شوم

عشق ات به من می چسبد

و من چون شبنم

در عطر گل ها می درخشم

وقتی که دوستت دارم

بیرون می دویم

و در برف فرشته می سازیم

و جهانمان را

با فریادُ هُل دادنُ خنده

دست تکان می دهیم

وقتی که دوستت دارم

و دنیای من

از لبخند چشمانت چراغانی ست

دیگر

هرگز نمی خواهم بمیرم

وقتی که دوستت دارم !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد