حضورت...

می گویند

قلب ها غیر ارادی می تپند

و پلک ها

بی آنکه بخواهند می زنند

و چه می دانند

خیال ات چه سان

نظم دلم را به هم می ریزد

و زیبائی ات

چگونه چشمانم را

به تو خیره می کند

آشوبی ست حضور عطر تو

در نفس خیال من !