بود و نبود...

روزی

در قصّۀ عشقی ناتمام

تمام می شوم

همیشه میانِ

یکی بودِ منُ

 یکی نبودِ تو

ویران شده ام !

بادبادک من...

عشق که می وزد

دلم بادبادکی می شود

در هوای تو بالا می رود 

کاش دلت درختی می شد

بادبادکم میانش گیر می کرد !

آبنبات چوبی من...

تو را که می بینم

دلم ذوق می کند

مثل کودکی

که سکّه ای می یابد

و دنیایش  

پر از آبنبات چوبی می شود

بودن...

بودن یا نبودن

مسئله این نیست

پرسش چشم های توست

که میان بودُ  نبودِ من چه می کند ؟!

سیب...

می خواهم
سیبی بخورم 
شاید،
از قهرش نصیبی برم

جغرافیای تو...

محکوم جغرافیای تو می شوم

بدانگونه که می بینمت

نگاه باستانی ات، انگار رنگ روایتی دارد

زیبا می شوی

وقتی، از مهتابی باران سقوط می کنی

در شتاب تو می میریم !

تاریخ تو و جغرافیای من...

تاریخ، رنگ دیگری دارد

شبیه استخوان های سرزمین کودکی هایت

دلم را به تو می سپارم

از عشق، تا کوچه های سبز آزادی

دستت را به من بده

رسوای تو می شوم!

حساب...

بازوانت را در من ضرب کن
بگذار
نهایت با تو بودن را
حساب کنم

چهارشنبگانه...

چهارشنبه ای دیگر و

رد سایه، روشنی کنار تو می ایستد

می بینمت

سرشار از همین روزگاری

فردایی، بر شانه های دیدنت

از تو...

از کوچ تو بر می گردم

پروانه های عاشق، می دوند و

گندمزاری خاموش، ایستاده میان خواب هایت

حاضر...

حاضرم امشب 
بیا غیبت کنیم
از کلاس بهتری صحبت کنیم !

آخرین های اردیبهشت...

نگاه اردیبهشت، به باد می رود و

تو همچنان، در صف رویاهایت، ورق می خوری 

" دوستت دارم "

سطر کوچک واژه هایت 

خانه، کوچه، خیابان 

هنوز، به رسم تو می نوشند 

با دل بی قرارت چه می کنند؟

زاویه ها

شهر پر از زاویه شده است 
زاویه ها نمی گذارند
با خیال ِ راحت
دورت بگردم

هوای یار...

بـه هــوایِ دیـدنت 
هــر شب ...
قَــد می کشـند 
گـلهـایِ زیـر پنـجره !

امروزانه ها

ما همه با زندگی معامله می کنیم …!
با خودمان هم معامله میکنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم …!
اگر نبخشی ، نمی بخشم
خیانت کنی ، خیانت میکنم
بدی کنی ، بدی میکنم
دروغ بگویی ، دروغ می گویم
و همیشه کوچک می مانیم ؛
بدون تجربه ی زندگی بالاتر و آرمانی تر …!
این را بدانیم که با خوب ، خوب بودن هنر نیست !…

---

امروزانه های من


جاذبه...

گاهی وقتـــا یه نفـــر 
باعث می شه که حس کنی
چیزی که تـــو رو روی زمین نگه داشته....
جاذبه ی زمین نیست ....

اصلاً

اصلاً عمری تنگی قفس سینه را
تنها برای آن لحظه ای سر میکنیم
که... 
بجای دلهایمان
آسمانی یکدست
می تپد!!!

دوستت دارم....

عاشقانه ها

عاشقانه ها را 
به بند دلها بیاویزیم،
برای روزی که قحطی این زمستان
موریانه وار
ریشه های محبت را می جَوَد!!!

نوشتارم...

تنها وقتی مینویسم  

که جوهر قلم بخواهد

 از چشمهایم جاری شود!


بوسه و مستی

بوسیدمت 
مست شدم 
یعنی حالا تا 40 روز 
نمازم قبول نیست ؟
----
امروزانه های احسان
بتاریخ بیست و چهارم اردیبهشت ماه نود و دو

نبودنت...

وقتی نیستی 
پایم حوصله نمیکند پایش را ازچشمانم 
بیرون بگذارد
----
امروزانه های احسان
بتاریخ بیست و چهارم اردیبهشت ماه نود و دو

صدای تو

صدایت
موعد آمدن چلچله هاست
بی هوا
پر می شوم از آسمان!
---
امروزانه های احسان
بتاریخ نوزدهم اردیبهشت ماه نود و دو

همینطوری

زیاد 

بود دارم

هیچ 

هست ندارم.


---

پی نوشت:


من همه بود
تو همه هست

دلتنگی...

دلتنگی

رسم دلگیری ست

وقتی برای به یاد آوردنت

چیزی با تو برابر نمی شود!

 

بمان...

کفش های یادت را

به دیوار تنهائی ام

آویخته ام

تا خیالش راحت شود

تو از پیش من

جائی نمی روی